[نساجی] پشم دباغی_اصطلاحی فرانسوی برای پشم کنده شده از پوست گوسفند به کمک مواد آهکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرتو افکندن چراغ، پنجره هوا سایر معانی: پرتوافکن چراه، سایبان
کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن، اب گرفتن از، بزور تصرف کردن، خرد ساختن، فرو نشستن سایر معانی: فروکش کردن، کم کردن یا شدن، کاهش یافتن، (حقوق) خاتمه دادن، اب گرفتن از ...
(ارتش) سد یا مانع ساخته شده از تنه ی درخت
رفع مزاحمت کننده، غاصب حق وارک قانونی
[نساجی] اصطلاحی فرانسوی برای انواع بالاپوش ولحاف وهمچنین اثرات کاهنده کیفیت پارچه
[زمین شناسی] دور از محور .
دور از محور سایر معانی: abaxial : گ
[نساجی] عبای عربی (ازابریشم یا کرک شتر با طرح ساده یا راه راه به عنوان بالا پوش)
قلمرو راهب، مقام رهبانیت، مقر راهبان دیر سایر معانی: قلمرو یا مقام یا مقر راهب
خلفای عباسی
خانقاهی، دیری، راهبی، کشیشی سایر معانی: راهبانه