ستوده، شایان ستایش، قابل پرستش سایر معانی: (عامیانه) دلپذیر، زیبا، پرستیدنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اراسته، پیراسته، مزین
(نادر) رجوع شود به: down
(زیست شناسی) آدنوزین دی فسفات (c10h15n5o10p2) یک نوکلئوتید که در تمام سلول های زنده موجود است و در ایجاد و نگهداری انرژی نقش اساسی دارد، مخفف: (کامپیوتر) پردازش اطلاعات به طور خودکار [علوم د ...
[برق و الکترونیک] میکروفون« ای دی پی» میکروفون بلوری که دارای بلور پیزوالکتریک آمونیوم دی هیدروژن فسفات است .
epinephrine : هورمن قسمت مرکز غده فوق کلیه که بالا برنده ء خون و فشارخون است
اسم خاص مونث، دریای آدریاتیک بین ایتالیا و یوگسلاوی سابق
دریای ادریانیک
سرگردان، بی هدف، (در مورد کشتی یا قایق) شناور (بدون لنگر و ناخدا)، اسم خاص مونث
زیرک، ماهر، زبر دست، زرنگ، چیره دست، چابک، چالاک، تردست سایر معانی: سبکدست
[زمین شناسی] آگهی، وانمود کردن، بخود بستن، دعویکردن
[خودرو] جذب سطحی [آب و خاک] جذب سطحی، آشام رویی