راه باریک بین منازل مسکونی برای دسترسی به آنها [حملونقل درونشهری - جادهای]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ چَ / چِ گَ ] (اِ مرکب) کوچه ای که در آن گدایان مسکن دارند. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ چَ / چِ بَ کَ دَ ] (مص مرکب) سد و بند کردن سر کوچه ها. (فرهنگ فارسی معین): شهر را کوچه بند کرده به محارست مشغول شدند. (عالم آرا از فرهنگ فارسی معین). || نشان کردن و علامت گذاردن حد ...
[ چَ / چِ ] (اِخ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومهٔ شهرستان تربت حیدریه است و ۴۷۲ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
[ چَ / چِ یِ شَ کَ ] (اِخ) نام محله ای است بسیار تنگ در اصفهان. (آنندراج): اثری هیچ نباشد ز دهانت که ترا کوچهٔ تنگ شکر راه گریز دهن است. محسن تأثیر (از آنندراج). حرف از آن لب چه عجب مختصر ...
[ چَ / چِ ] (اِ مرکب) کوچهٔ بزرگ که کوچه های کوچک دیگر بدان پیوندد. (یادداشت مؤلف). || در اصطلاح بنایان راه بزرگ کوره در زیر حمام که سایر راه ها بدان متصل شود. (یادداشت مؤلف).
[ نِ چِ رَ / رِ ] (ص مرکب) نکوچهر. رجوع به نکوچهر شود.
[ پَ چَ / چِ ] (اِ مرکب) کوچهٔ کوچکتری که به کوچهٔ دیگر پیوسته است.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.