ناچار و چار

معنی

[ رُ ] (ق مرکب) خواه و ناخواه : اگر باز گردی ز راه ستور شود بید تو عود ناچار و چار.ناصرخسرو. از این بند و زندان بناچار و چار همان کش درآورد بیرون برد.ناصرخسرو. چو من از پس دین دویدم بباید دویدن پس از من بناچار و چارش. ناصرخسرو. مبارزان را بیم و امید ننگ و نبرد دو جامه پوشد ناچار و چار از آتش و آب. مسعودسعد.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.