زودْرو
فرهنگ واژههای سره
[ حِ یَ ] (ع ص) کوتاه بالا. || (اِ) نوعی از درخت کوهی. ج، حثائل. || مرد کاهل. || کودک بدخوار تبه حال. (منتهی الارب).
لغتنامه دهخدا
[ کَ بَ ] (حامص مرکب) عمل کج بحث. یاوه گویی و نامعقولی در مباحثه. (ناظم الاطباء). خطا رفتن در مباحثه و یاوه گویی. (فرهنگ فارسی معین): خروشان از کجک دیدم چو فیلان را یقینم شد که عاجز می توا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.